مشکاتمشکات، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

مشکات عسل مامان و بابا

پنج ماهگی مشکات جونی

مامانی توی این ماه خیلی کارهای جدید میکردی مثلا تا شیشه ات رو میدیدی فورا میگفتی بوفَ و وقتی غَلـط می زدی میتونستی خودت رو دوباره برگردونی و همین باعث شده بود تا خیلی شیطونی کنی شب ها خوابت بهتر شده بود ولی روزا حیلی کم میخوابیدی و همین باعث شد تا توی این ماه خوب وزن نگیری ما تو رو توی روروئک میذاشتیم و تو حسابی ذوق میکردی البته این ذوق کردنت خیلی پایدار نبود و زود خسته میشدی و شروع میکردی به جیغ و داد و ما هم مجبور میشدیم تا تو رو از توی روروئک در بیاریم بیرون خلاصه این ماه خیلی ماه خوبی  هم برای ما هم برای تو دختر گلمون بود. این اولین تابستونی بود که تو کنارمون بودی؛هوا هم خیلی گرم بود بنابراین من و بابایی تص...
28 تير 1391

هفت ماهگی مشکات گلی

مشکات جون در این ماه شروع به دندون درآوردن کرد به خاطر همین شب ها خیلی بد میخوابید. مشکات ما حالا دیگه برای شیر خوردن ذوق میکنه و دست و پا میزنه و میگه مَ مَ  . در این ماه علاوه بر غذاهای ماه قبل پوره سیب زمینی، کدو حلوایی، هویج ، زرده تخم مرغ و ماست هم به غذاهای مشکات جونی اضافه شده. دخمل گل ما علاوه بر سینه خیز رفتن که از ماه پیش شروع شده بود به سختی خودش رو چهار دست و پا میکنه و میتونه با کمک بشینه همچنین تاب تاب عباسی میکنه و خنده های ناز و قشنگی داره که فقط مخصوص خودشه!!  دخملی ما در این ماه اولین سفرش به شمال  را داشت   که خیلی بهش خوش گذشت. همچنین یه نمایشگاه در بوستان گفتگو مخ...
28 تير 1391

شش ماهگی گلمون در ماه مبارک رمضان

مشکات جون ما از این ماه علاوه بر شیر مامان غذاهای کمکی ش هم شروع شد اول فرنی بعد حریره بادوم و بعد هم سوپ ساده که از همه بیتر سوپ ساده رو دوست داشت در ضمن سینه خیز رفتنش هم از این ماه شروع شد و دوست داشت که همه جا بره و از همه چی سر در بیاره که در این حین کارهای خطرناک هم میکرد در این ماه برای افطاری خونه ی خیلی ها دعوت شدیم که به اتفاق مشکات جونمون رفتیم این هم عکس هایی از اتاق مشکات جونی در خونه یوسف آبادی مون ...
28 تير 1391
1